يكسري ورزش ميكنند و يكسري ديگر ترجيح ميدهند با خوردن و آشاميدن، نيرويي تازه كنند. گرماي هوا از تب و تاب افتاده و نسيم خنك شبانه لابهلاي درختان حس ميشود. بازارچهاي و دكههايي كه غذا طبخ ميكنند. اينها بخشي از برنامههايي هستند كه طي سالهاي اخير در بوستانهاي شهر تهران برگزار ميشوند. پس تا ماه رمضان تمام نشده بعد از افطار سري به بوستانهاي ملت، آب و آتش و قيطريه در شمال شهر يا بوستانهاي ولايت و بهمن در جنوب شهر بزنيد؛
حتما لحظات خوش بين افطار تا سحر در اينجاها، جان تازهاي به شما ميدهد. درياچه شهداي خليجفارس، اراضي عباسآباد، باغ موزه قصر، برج آزادي و خيابان سيتير هم اين شبها حال ديگري دارند. شهروندان در كنار هم بدون كوچكترين احساس ناامني، ماموريت يافتهاند تا شهر را از شبمردگي نجات دهند. وقتي مردم هستند، آنهايي كه شبشان با بزهكاري گره خورده ديگر جايي در محلهها نخواهند داشت. يادمان نرفته وقتي كه اهالي هرندي چطور با يكقرار ساده، توانستند پارك حقاني را از حوزه معتادان خالي كنند. البته كه مديريت شهري و نيروي انتظامي قدم اصلي را برداشتند اما زماني كه مردم خواستند و پاي كار آمدند، ترس و وحشت از پارك حقاني رفت.
به واقع مردم خودشان آسيبها را از شب محلهشان پس زدهاند و امنيت را برقرار كردهاند. وقتي فضاي شهري مناسب ايجادشده باشد، چراكه نه؟ يكتير است و چندنشان؛ هم براي مردم لحظات بهيادماندني شبانه رقم ميخورد، هم آسيبهاي اجتماعي به حداقل ميرسد و هم عدهاي كسب و كاري راه مياندازند و شاغل ميشوند.
چه بهتر از اينكه با كمترين هزينه بتوان آرامش را در دل شب به شهر آورد؟ اگرچه دل شهر بيشتر به اين شبهاي زنده احتياج دارد؛ مثل همان اتفاقي كه براي خيابان سيتير افتاده و دكهها و غرفههاي رنگارنگ فروش غذا و نوشيدني، رنگ زندگي به بخشي از قلب تهران زدهاند. شبهاي قلب پايتخت با اين برنامه احيا ميشود و از شب مردگي خارج؛ تنها مردم بهانه ميخواهند و يكفرصت براي حضور.
نظر شما